تئوری مزیت رقابتی ملت ها یا تئوری الماس پورتر
تئوری مزیت رقابتی ملت ها یا تئوری الماس پورتر
فرایند جهانی شدن، به وجود آمدن سازمان تجارت جهانی و یکپارچگی بازارهای جهانی، پیشرفتهای سریع و بنیادین تکنولوژیک، پیشرفت های جدید در زمینه فناوری اطلاعات، افزایش تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، تبیین کنترل های آلودگی محیط زیست و حفظ منابع انرژی، کمبود منابع
و هزینه های بالای آنها، چالشهایی هستند که بنگاهها و صنایع مختلف در عرصة تجارت و فعالیتهای اقتصادی با آن روبرو هستند و ادامة حیات آنها، منوط به تصمیم گیری درست و به موقع در برابر این تغییرات است. در این میان، فرایند جهانی شدن و گسترش بازارهای مصرف و نیز افزایش تعداد رقبا و شدت رقابت، باعث اهمیت بخشیدن به مفاهیمی مانند رقابتپذیری شده است.این امر موجب گردیده تا بنگاهها، صنایع و کشورهای مختلف در جهت ارتقای رقابتپذیری خود به شناسایی عوامل مؤثر بر رقابتپذیری و تقویت آنها تلاش کنند. بسیاری از محققان جهت توجیه و تفسیر رقابتپذیری و عوامل مؤثر بر آن، نظریه و مدلهایی را عرضه داشته اند و عوامل مؤثر بر رقابتپذیری را دسته بندی کرده و در قالب مدل هایی ارائه کرده اند .این نظریهها و مدلها نیز از تنوع نسبتا زیادی برخوردارند. اما در این میان مدل الماسگون مایکل پورتر از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. لذا در این مقاله پس از بیان مفاهیم اولیة رقابتپذیری به معرفی این مدل پرداخته شده است.
تئوری مزیت رقابتی ملت ها (The Competitive Advantage of Nations) یا همان تئوری الماس پورتر یکی از تئوری های مهم بازرگانی بین الملل است. بی تردید باید پورتر را یکی از صاحب نظران مهم حوزه استراتژی دانست. پیش از این نیز در خصوص مدل ها و تئوری های مهم او نوشته بودم. اینبار قصد داریم در خصوص مدل مزیت رقابتی ملت ها صحبت کنیم. این تئوری به دلیل شباهت مدل مفهومی آن به الماس، به تئوری الماس پورتر مشهور شده است. وقتی تمام متغیرهای این مدل را به هم وضی می کنیم شکلی شبیه به الماس ایجاد می شود.
مایکل پورتر (Porter) استراتژیست بزرگ دانشکده مدیریت بازرگانی دانشگاه هاروارد، در سال ۱۹۹۰ تئوری مزیت رقابتی ملتها را مطرح نمود. پورتر در پی پاسخ به این سؤال بود که چرا برخی ملتها در رقابت بینالمللی موفق و برخی دیگر ناموفق هستند. پورتر بهعنوان مشاور عالی استراتژیک دولتها، تدوینگر برنامههای استراتژیک کشورهای متعددی چون ایالاتمتحده، کانادا، نیوزیلند، کره، سنگاپور، اسپانیا و…، تجارب باارزشی در خصوص دلایل موفقیت و یا عدم موفقیت کشورها در بازرگانی بینالملل کسب کرد. او بر اساس تحقیقاتی که طی دهۀ ۸۰ در ۱۰ کشور منتخب شامل دانمارک، آلمان، ایتالیا، ژاپن، کره، سنگاپور، سوئد، سوئیس، انگلستان و ایالاتمتحده داشت، توانست تئوری مزیت رقابتی ملتها را ارائه نماید.
به عقیده پورتر در هر کشور چهار عامل اصلی و دو عامل فرعی، محیطی را شکل میدهد که موجب افزایش یا کاهش مزیت رقابتی شرکتها و صنایع کشور میشود، ۴ عامل اصلی عبارتاند از (پورتر، ۱۹۹۰):
1- شرایط عوامل تولید (Factor Conditions) (برخورداری از عوامل یا منابع اولیه تولید)
2- شرایط تقاضا در داخل کشور (Demand Conditions)
3- وجود صنایع مرتبط و پشتیبانیکننده (Related and Supporting Industries)
4- استراتژی شرکت، ساختار و رقابت (Firm Strategy, Structure, and Rivalry)
این عوامل در کنار هم میتوانند موجب ایجاد مزیت رقابتی در یک کشور شوند. هر کشور میتواند با در اختیار داشتن این عوامل در رقابتهای بینالملل موفق عمل نماید. بااینوجود پورتر ۲ عامل فرعی دیگر را نیز در مدل خود لحاظ میکند. این دو عامل عبارتاند از:
دولت
وقایع پیشبینینشده
در ادامه ۶ عامل مورد نظر پورتر تشریح میگردد.
شرایط عوامل تولید (برخورداری از عوامل یا منابع اولیه تولید): یکی از عواملی که موجب موفقیت کشورها در بازرگانی بینالملل میشود، برخورداری از منابع اولیه لازم برای تولید است. پورتر عوامل تولید را به دو بخش تقسیم نموده:
عوامل پایه: شامل عوامی چون منابع طبیعی، آبوهوا، موقعیت مکانی، و … که قابلیت تغییر در آنها وجود ندارد.
عوامل پیشرفته: شامل عواملی چون زیرساختهای ارتباطی، نیروی کار ماهر، امکانات پژوهشی و دانش فنی که با سرمایهگذاری قابلیت تقویت دارند.
پورتر بر این باور است که عوامل پیشرفته، برای کسب مزیت رقابتی اهمیت زیادی دارند. این عوامل حاصل سرمایهگذاری افراد، شرکتها و دولتها است؛ بنابراین سرمایهگذاری دولتی در زمینههای آموزش عالی و پایه، بهبود مهارتهای عمومی و سطح دانش افراد جامعه و تشویق به انجام تحقیقات پیشرفته در قلمرو آموزش عالی میتواند کیفیت عوامل پیشرفته را ارتقاء دهد.
شرایط تقاضا در داخل کشور: عامل دیگر موفقیت کشورها در بازرگانی بینالملل، وضعیت تقاضای داخلی است. شرکتها معمولاً بیشترین حساسیت را نسبت به نیازهای نزدیکترین مشتریان خود دارند. به همین دلیل تقاضای داخلی تأثیر چشمگیری در عملکرد بینالمللی شرکتها دارد. به اعتقاد پورتر تقاضای داخلی دارای دو جنبه کمی و کیفی است:
کمیت تقاضا: به اعتقاد پورتر درصورتیکه جمعیت یک کشور زیاد باشد، یا به عبارت بهتر تقاضا برای محصولات در بازار داخلی بالا باشد، کسبوکارها میتوانند فروش بیشتر داشته و بهتر رشد کنند. درنهایت بالا بودن کمیت تقاضا موجب تسهیل ورود کسبوکار به بازرگانی بینالملل میشوند. برای مثال بازار چین یک بازار بزرگ است و کسبوکارهای چینی با انبوه تقاضا در بازار داخلی مواجه هستند. این مقدار تقاضا موجب تولید در مقیاس بالا شده و شرایط توسعه کسبوکار را فراهم میآورد.
کیفیت تقاضا: موضوع دیگری که موردتوجه پورتر قرار گرفت، کیفیت تقاضا است. هرچند ممکن است میزان تقاضا در کشوری مانند هند بالا باشد؛ اما آیا کیفیت تقاضا نیز در حد بالایی است؟ پورتر اعتقاد دارد در برخی از کشورها که کیفیت تقاضا بالاست، شرکتها مجبور به ارائه محصولات باکیفیت هستند که این موضوع منجر به ایجاد مزیت رقابتی برای شرکتها در بازارهای بینالمللی میشود. برای مثال مصرفکنندگان اروپای غربی کیفیت تقاضای بالایی دارند لذا تولیدکنندگان این کشورها باید محصولات باکیفیتی را عرضه نمایند تا مورد توجه مشتریان داخلی قرار گیرد. طبیعی است محصولی که در این کشورها باکیفیت بالا تولید میشود، میتواند در سایر کشورها نیز علاقهمندان زیادی پیدا کند.
وجود صنایع مرتبط و حمایتکننده: سومین عنصر بااهمیت در ایجاد مزیت برای یک صنعت، وجود صنایع مرتبط و حمایتکنندهای است. یکی از اجزای مهم مدل کسبوکارها، شرکای تجاری آنها هستند که بر عملکرد کسبوکار تأثیر بسیار دارند. درصورتیکه صنایع مرتبط و پشتیبان بتوانند کیفیت بالایی را ارائه کنند، موفقیت کسبوکارها در بازرگانی بینالملل تسهیل میشود. این صنایع میتوانند شامل تأمینکنندگان مواد اولیه یا تجهیزات، توزیعکنندگان و فروشندگان، سیستمهای توزیع محصول، مؤسسات تحقیقاتی، سرویسهای مالی مانند بانکها و بورس اوراق بهادار، سیستمهای حملونقل، دانشگاهها، مراکز و مؤسسات تحقیقاتی باشند.
استراتژی شرکت، ساختار و رقابت: چهارمین عنصر اصلی مزیت رقابتی در مدل پورتر استراتژی، ساختار و حالت رقابتی شرکتها در داخل کشور است. شرکتی که استراتژیهای توسعهای و ساختاری متناسب با شرایط بازار دارد میتواند موفقیتهای بیشتری بدست آورده و از فرصتهای بیرونی استفاده بیشتری ببرند. توان کسبوکارها در استفاده از فرصتها یکسان نیست. یکی از عوامل بسیار بااهمیت در افزایش توان شرکتها، سطح رقابت در بازار داخلی است. رقابت در بازارهای داخلی موجب افزایش توان کسبوکارها میشود. این موضوع کمک میکند تا کسبوکارهایی که در بازار داخلی رقابتپذیر شدهاند، در بازارهای بینالمللی نیز موفق عمل نمایند.
دولت: پورتر معتقد است علاوه بر چهار عامل اصلی یادشده، دولت نیز بر ایجاد مزیت رقابتی شرکتها و صنعتها مؤثر است. سیاستهای پولی، مالی و بازرگانی و قوانین مالیاتی، قوانین مربوط به صادرات، واردات و ضد تراست، نرخ ارز، حجم پول و نرخ بهره، تورم، توافقهای رسمی و غیررسمی مقامات سیاسی، برقراری یا توسعه روابط سیاسی تجاری و یا قطع روابط اقتصادی- تجاری با سایر کشورها ازجمله بارزترین عوامل تأثیرگذار بر رقابتپذیری بنگاهها، صنایع و کشورها است که بهطور مستقیم با دولتها در ارتباط هستند.
وقایع پیشبینینشده: حوادث غیرمترقبه، جنگ، تحریمهای اقتصادی، شوکهای نفتی، بحرانهای اقتصادی-سیاسی، تغییرات تکنولوژی از جمله عوامل پیشبینینشدهای هستند که میتوانند بر عملکرد کشورها در بازرگانی بینالملل تأثیر بگذارند.
مطالعات نشان می دهد، مدل الماس قابلیت های کاربردی زیر را دارد:
۱٫ جمع آوری اطلاعات از ساختارهای اقتصادی-اجتماعی کشورها
۲٫ ارزیابی اقتصادی کشورها بر حسب صنایع و بازارها
۳٫ طراحی استراتژی های رقابتی برای شرکت های جهانی
۴٫ ارزیابی کارکردهای رقابتی شرکت ها در بازارهای جهانی
با توجه به تغییرات و تحولات جهانی، ضروری است که برنامه ها و استراتژی های صنعتی با ملاحظات رقابت پذیری ملی و بین المللی تبیین شود. با تحلیل رقابت پذیری، سیاست های آینده کشورها شکل می گیرد. براین اساس کشورهای کمتر توسعه یافته می توانند نقشه استراتژی خود را بر اساس چنین تحلیلی شکل دهند و دولتها می بایست، سیاست های حمایتی خود را از صنایع، بر این اساس تنظیم نمایند.
مزایای مدل الماس پورتر
مزیت مدل الماس پورتر شامل چهار عامل میشود که مزیت رقابتی برای بنگاهها ایجاد میکند. چهار گوشه این الماس شامل، شرایط عاملی، شرایط تقاضا، فضا برای رقابت/استراتژی صنعت و صنایع پشتیبان است. شرایط عاملی شامل هزینه و مقدار منابع (منابع طبیعی، منابع انسانی، منابع مالی) و زیر ساختها (زیر ساختهای فیزیکی، اجرایی، اطلاعاتی، فنی، علمی و…)؛ شرایط تقاضا، شامل مشتریان محلی، مشتریانی که در دیگر مناطق تقاضا خواهند کرد، تقاضای محلی پیش بینی نشده در بخشهای تخصص یافته؛ صنایع پشتیبان و مرتبط با صنعت نیز شامل تأمینکنندگان بومی و شایسته، صنایع وابسته و مرتبط رقابتی و در نهایت فضای مناسب برای رقابت و استراتژی بنگاه میباشد. علاوه بر این عناصر، پورتر به نقش دولت و شانس نیز اشاره میکند و پیشینه تاریخی و اقدامات دولتی را در توسعه یا موقعیتیابی خوشه صنعتی مفید می اند.
پورتر مدل خود را برای تعیین اینکه بداند کدام صنایع یا بنگاهها مزیت رقابتی دارند، به کار میبرد و بر نقش و اهمیت صنایع حامی و وابسته و جاذبه های ترغیبی صنایع در خوشه تأکید می کند. بنابراین این مدل برای شناسایی صنایع پیشگام در مناطق خاصی به کار خواهد رفت. وی قبول داشت که اکثر فعالیت های صنعتی در سطح منطقه رخ میدهد، از اینروی بر شهرهای بزرگ و مناطق توجه ویژهای داشت. مطالعه خوشه صنعتی شمال شرقی مینه سوتا در سال ۲۰۰۱ مطالعه بر چهار خوشه صنعتی محصولات جنگلی، خدمات بهداشتی، گردشگری و فن آوری اطلاعات (IT) نشان داد که مفهوم مزیت رقابتی مدل پورتر مانند سایر روشهای کمی و کیفی میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
رقابت ملی از دیدگاه پورتر
بعضی از اقتصاد دانان به رقابت ملی به عنوان یک پدیده اقتصادی کلان می نگرند که محرک آن متغییر هایی نظیر نرخ مبادله، نرخ بهره و کسر بودجه دولتی می باشد. دیگران رقابت را تابعی از نیروی کار ارزان و فراوان به حساب می آورند. دیدگاه دیگر رقابت را به منابع ملی پیوند می دهد و حتی این بحث مطرح شده که محرک رقابت می تواند سیاست های دولتی باشد، و سرانجام عده ای رقابت ملی را متاثر از قابلیت های مدیریت می دانند(لویس .)333
کشوری دارای منابعی است که اقتصاددانان آن را فاکتورهای تولیدمی خوانند.
فاکتورهای تولید، ورودی های لازم برای رقابت در هرصنعت می باشند، فاکتورهائی مانند نیروی کار، زمین های قابل کشت،منابع طبیعی، سرمایه و زیرساختار
منبع:
کتاب کارآفرینی، تئوری ها و کاربردها، نصیری سوادکوهی رضا، ظریفی سید فواد
- توضیحات
- نویسنده: مهدی خسروی
- بازدید: 3296