مزایای برنامه ریزی استراتژیک
مزایای برنامه ریزی استراتژیک
برنامه ریزی استراتژیک دارای مزایای بسیاری است. در ذیل تنها به بخشی از این مزایا که میتوان از طریق اجرای برنامهریزی استراتژیک به دست آورد اشاره میشود. در فرایند برنامهریزی استراتژیک:
1- تمرکز بر روی کارها، مهم است و منابع (زمان، استعداد و پول) به آن دسته فعالیتهایی که بیشترین منافع را به همراه دارند اختصاص داده میشود.
2- آگاهی از محیط در حال تغییر به عنوان پایه و اساسی برای تغییرات ضروری ثابت میشود.
3- فرهنگ داخلی کسب و کار، تجزیه و تحلیل شده و تأثیر آن بر عملکرد شرکت ارزیابی میشود.
4- اثرات محیط در حال تغییر کسب و کار بر روی شرکت مشخص و بر تغییرات لازم در مسیر تأثیر گذاشته میشود.
5- توان بالقوه با توجه به نقاط قوت و ضعف آن شناسایی میشود.
6- فرصتهای موجود و تهدیدهای بالقوه شناسایی و تجزیه و تحلیل می شود.
7- تغییرات لازم در مسیر پیش روی شرکت میتواند پدید آید.
8- مسائل استراتژیک جهت بررسی توسط مدیریت ارشد مطرح میشود.
9- امکان تعیین اهداف واقع بینانه تر که مورد نیاز و در عین حال قابل دسترسی هستند، فراهم میآید.
10- نیاز به اطلاعات بهتر جهت تصمیم گیری احساس میشود.
11- رشد، شتاب گرفته و بهبود مییابد.
12- نقاط ضعیف عملکردی شناسایی و از بین میرود.
13- کنترل مشکلات عملیاتی به دست گرفته میشود.
14- به توسعه ارتباطات بهتر با افراد داخل و خارج از شرکت کمک می شود.
15- نقشه راه برای نشان دادن مسیر شرکت و چگونگی رسیدن به مقصد فراهم میشود.
16- هماهنگی در فعالیتهای داخلی بهبود مییابد.
17- چهارچوبی مرجع برای بودجه ایجاد و برنامههای عملیاتی کوتاه مدت تدوین میشود.
18- دستیابی به احساس امنیت در میان کارکنان، که از درک بهتر محیط در حال تغییر و توانایی شرکت در انطباق به دست میآید میسر می شود. (15)
19-قبل از پیش آمدن مشکلات احتمالی از وقوع آنها خبر میدهد.
20-به علاقمند شدن مدیران به سازمان کمک میکند.
21-تغییرات را مشخص کرده و شرایط عکسالعمل در برابر تغییرات را فراهم میکند.
22-هر نیازی را که برای تعریف مجدد سازمان ضروری است تعیین میکند.
23-برای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده بستر مناسب ایجاد میکند.
24-به مدیران کمک میکند که درک روشنتری از سازمان داشته باشند.
25-شناخت فرصتهای بازارهای آینده را آسانتر میسازد.
26-دیدی هدفمند از مسائل مدیریت ارائه میدهد.
27-قالبی برای بازنگری اجرای برنامه و کنترل فعالیتها ارائه میدهد.
28-به مدیران کمک میکند که تا در راستای اهداف تعیین شده تصمیمات اساسی را اتخاذ کنند.
29-به نحو مؤثرتری زمان و منابع را به فرصتهای تعیین شده تخصیص میدهد.
30-هماهنگی در اجرای تاکتیکهایی که برنامه را به سرانجام میرسانند بوجود میآورد.
31-زمان و منابعی را که باید فدای تصحیح تصمیمات نادرست و بدون دید بلندمدت گردند، به حداقل میرساند.
32-قالبی برای ارتباط داخلی بین کارکنان به وجود میآورد.
33-ترتیبدهی اولویتها را در قالب زمانی برنامه فراهم میآورد.
34- مزیتی برای سازمان در مقابل رقیبان به دست میدهد.
35-مبنایی برای تعیین مسئولیت افراد ارائه داده و به موجب آن افزایش انگیزش را باعث میشود.
36-تفکر آیندهنگر را تشویق میکند.
37-برای داشتن یک روش هماهنگ، یکپارچه همراه با اشتیاق لازم از سوی افراد سازمان در برخورد با مسائل و فرصتها، انگیزش ایجاد میکند.
گرچه برنامهریزی استراتژیک «می تواند» تمامی این فواید را تأمین کند، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که حتماً چنین خواهد کرد.
به علاوه، برنامهریزی استراتژیک، همواره به مصلحت نیست. گاهی اوقات خودداری از دست زدن به برنامهریزی استراتژیک، دو دلیل الزامی دارد: نخست، برنامهریزی استراتژیک ممکن است برای سازمانی که بنیانش در هم ریخته است، بهترین گامی نباشد که پیش از هر اقدام دیگر باید برداشته شود. اگر سازمان برای تدوین برنامه ای خوب فاقد مهارتها و منابع باشد یا تصمیم گیرندگان کلیدی از تعهد لازم بی بهره باشند، برنامهریزی استراتژیک در واقع هدر دادن وقت خواهد بود. به عنوان نمونه، اگر هزینههای فرایند برنامهریزی بر فایدههای آن بچربد، یا به صرف وقت و پولی نیازمند باشد که باید در جای دیگر به مصرف برسد، میتوان گفت که برنامهریزی استراتژیک فایده ای اندک خواهد داشت.
با اینکه این استدلال درست است، اما باید به یاد داشت که منظور از برنامه ریزی استراتژیک، اتخاذ تصمیمهای بنیادی و دست زدن به اقدامات اساسی در جهت تعریف ماهیت یک سازمان «یا هر نهاد دیگر» و همچنین تعیین اینکه کار آن چیست و چرا آن کار را انجام میدهد، است.
دوم، بسیاری از سازمانها ترجیح میدهند به جای فرایند برنامهریزی استراتژیک، بر نیروی شهودی رهبران فوق العاده با استعداد تکیه کنند. اگر این رهبران دارای ذهنیت استراتژیک بوده و در این زمینه با تجربه باشند، ممکن است نیازی به برنامهریزی استراتژیک نباشد. با این حال، به ندرت اتفاق میافتد که یک رهبر تمامی اطلاعات مورد نیاز برای تدوین استراتژی مؤثر را در اختیار داشته باشد. نادرتر از آن، این است که امکان ندارد استراتژی معینی که به وسیله یک فرد و به تنهایی تدوین میشود، بتواند تعهد لازم برای اجرای مؤثر را نیز به بار آورد. یک فرایند برنامهریزی استراتژیک بهره مند از ساخت و صورت معقول، به فراهم آوردن اطلاعات ضروری برای صورت بندی مؤثر استراتژی و تعهد لازم جهت اجرای کارساز آن کمک خواهد کرد.
سوم، بسیاری از سازمانها - به ویژه آنهایی که برای اتخاذ تصمیمها با همه سطوح، کنشها و برنامهها سروکار داشته باشند، مشکلات عظیم دارند - متوجه میشوند که «نبود برنامه» (16) تنها فرایندی است که می تواند کارساز باشد. نبود برنامه، توزیع اختیارات و منابع موجود در سازمان را مشروعیت میبخشد و اجازه میدهد اجزای مختلف سازمان موقعیتها را به همان شکلی که پیش میآیند، تعقیب کنند.
سرانجام آنکه، چنانچه اجرای برنامهریزی استراتژیک در اساس نامحتمل باشد، نباید به این نوع برنامهریزی مبادرت شود. پرداختن به برنامه ریزی استراتژیک، به هنگامی که اجرای مؤثر در پی نداشته باشد، از نظر سازمانی از ارزش چندانی برخوردار نیست (برایسون، 1383).
- توضیحات
- نویسنده: مدیر سایت
- بازدید: 4610
سایر مطالب مرتبط
برنامه ریزی چیست
برنامه ریزی چیست؟ برنامه ریزی یعنی انتخاب هدفهای درست و سپس انتخاب مسیر، راه، وسیله یا روش درست و مناسب برای تأمین ا
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه ریزی استراتژیک چیست؟ برنامه ریزی استراتژیک، فرایند تعریف یک سازمان از استراتژی و یا جهت خود و تصمیم گیری برای
چرا برنامه ریزی استراتژیک مورد نیاز است؟
چرا برنامه ریزی استراتژیک؟ علاوه بر رضایت ناشی از به عهده گرفتن مسئولیتِ آیندهی سازمان، دستکم ۵ دلیل جذاب برای استف