تاریخچه تفکر
تاریخچه تفکر
در بررسی تاریخی شیوههای تفکر، با سه شیوه رو به رو میشویم:
کل گرایی اولیه: این شیوه تا رنسانس، روش غالب تفکر بود. این دوره را دوران حاکمیت فلسفهها و وجود علامهها (که از هر موضوعی، مقداری میدانستند) میشناسند. انسانها خیلی چیزها را میدیدند اما توجیهی برای آن نداشتند. در قرن شانزدهم همه رویدادهایی را که از شناخت آن عاجز بودند به خدا نسبت میدادند. یک اشکال عمده کل گرایی این بود که رشد نداشت.
جزء گرایی: تفکر جزءگرا از زمان تمدنهای باستانی وجود داشتهاست و آنرا برخاسته از اندیشه فلاسفه یونان باستان میدانند. تفکر جزءگرا هر پدیده ای را ابتدا به اجزاء کوچکتر تقسیم مینماید و میخواهد با مطالعه رفتار هر یک از اجزاء، به رفتار پدیده اصلی دست یابد. به عبارتی رفتار پدیده اصلی را حاصل جمع رفتار اجزاء آن میداند. رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی، اصولی را برای این نظریه وضع نمودهاست.
نظریه سیستمها : نظریه سیستمها در سال ۱۹۴۰ بوسیله برتالنفی مطرح شد. نظریه سیستمها بر این اصل استوار است که: در عمق تمام مسائل، یک سری اصل و ضابطه موجود است که بهطور افقی تمام نظامهای علمی را قطع میکند و رفتار عمومی سیستمها را کنترل مینماید. یعنی میتوان به یک سری از اصول و ضوابط اولیه دست یافت که تعریف کننده رفتار عمومی سیستمها صرفنظر از نوع آنهاست. این بدان معنا نیست که یک تئوری عمومی بتواند جایگزین تئوریهای خاص نظامهای علمی مختلف گردد، بلکه فقط سعی دارد بهصورت یک هدایت کننده عمل نماید. کوشش برای دیدن کل، اصل ادعایی است که روش سیستمها در برخورد با مسائل برای خود قائل است.
تفکر سیستمی
بر اساس تفکر سیستمی، ویژگی های مهم یک سیستم از تعامل بین اجزای آن بوجود می آید نه از فعالیت جداگانه آنها. بنابراین با تجزیه سیستم، ویژگی های مهم آن از دست می رود. سیستم یک کل است که با تحلیل قابل درک نیست.
با توجه به نکته فوق، روشی غیر از تحلیل برای درک ویژگی های سیستم ضروری است. این روش را روش ترکیبی یا تفکر سیستمی می نامیم.
با این توجه، شناخت دقیق، عمیق و صحیح پدیدهها مستلزم آن است که آنها را به منزله یک «سیستم» در نظر بگیریم که مجموعهای از اجزاء را دربرگرفته و رفتار هر جزء بر رفتار کل اثرگذار است و هیچ یک از آنها نمیتواند تاثیر مستقل داشته باشد. به همین دلیل باید علاوه بر تعامل اجزاء با یکدیگر، ارتباط متقابل پدیدهها با پدیدههای دیگر در آن محیط و با خود محیط را از نظر دور نداشت. فهم این حقیقت مستلزم «کلاننگری» و داشتن «تفکر سیستمی» است. تنها در این صورت است که بجای نگرشهای خطی و مکانیکی و جزئی به پدیدهها، ارتباطات و تعاملهای وابسته به یکدیگر را میبینیم و میتوانیم الگوی تغییرات و روابط درونی پدیدهها را درک کنیم.
چنانچه اشاره شد تفکر مکانیکی به نوعی نقطۀ مقابل تفکر سیستمی است. در قرن های ۱۶ و ۱۷ میلادی و در دوران صنعتی شدن جهان، رویکرد مکانیکی غالب بود که در هر مجموعه به جزء جزء همان مجموعه نگاه می کرد و برای تحلیل یک مجموعه نقش هر جزء را با استفاده از خصوصیات و وظایف فردی و جزئی آن تحلیل می نمود. اما در تفکر سیستمی این مجموعه به عنوان یک کل در نظر گرفته می شود و تعریف این کل و نقش هر جزء آن در تعامل با اجزاء دیگر و در ارتباط با هدف کلی سیستم تعریف می گردد.
راسل ایکاف این دوره را «عصر ماشین» نامگذاری کرده بود و معتقد بود اکنون ما در «عصر سیستم ها» قرار داریم و این عصر نیازمند دیدگاه متفاوتی است.
به عنوان مثال اصولی که دکارت در سال 1637 میلادی به عنوان اصول تفکر در عصر ماشین مطرح کرده به شرح زیر است:
· فقط چیزی را بپذیر که برایت حقیقتی روشن و متمایز باشد.
· هر مشکلی را تا حد امکان به اجزای کوچکتر تجزیه کن.
· کارت را با ساده ترین عناصر شروع کن و بتدریج، با شیوه ای منظم به عناصر پیچیده تر بپرداز.
· هر عنصری را شماره گذاری و این شماره ها را بازشماری کن تا مطمئن شوی چیزی را از قلم نینداختهای.
نگرش متفکران سیستمی به جهان، بر مبانی چهارگانه ذیل استوار است:
1- تصور ارگانیک، یعنی تصوری که ارگانیسم را در مرکز طرح ادراک آدمی قرار میدهد.
2- کلنگری، یعنی هر پدیده بهمنزله موجودی زنده، دارای نظم، دارای روابط باز با محیط، خودتنظیم و هدفمند در نظر گرفته میشود و بهجای توجه به اجزای پدیدهها بر کلیت آنها تاکید دارد و بر آن متمرکز میشود.
3- مدلسازی، یعنی متفکر سیستمی سعی میکند که بهجای شکستن کل به اجزای قراردادی، ادراک خود از پدیدههای واقعی را بر پدیدههای واقعی منطبق کند.
4- بهبود شناخت، به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظامگرا درک کند که:
الف) زندگی در یک سیستم ارگانیک و در فراگردی پیوسته، استمرار دارد.
ب) شناخت آدمی از یک کل، از طریق مشاهده فراگردهایی که درون آن به وقوع میپیوندند، بهدست میآید نه از طریق مشاهده اجزای آن کل.
ج) آنچه که فرد مشاهده میکند، خود واقعیت نیست، بلکه ادراک وی از واقعیت است.
- توضیحات
- نویسنده: مهدی خسروی
- بازدید: 2148
سایر مطالب مرتبط
رویکردهای سیستمی نرم و سخت
رویکردهای سیستمی نرم و سخت در بحث تفکر سیستمی ما دو رویکرد سیستم سخت و رویکرد سیستم نرم مواجه هستیم .
متدولوژی سیستم های نرم
متدولوژی سیستم های نرم راهکار تفکر سیستمی بطور بنیادی از انواع سنتی تحلیل، متفاوت است.در تحلیل ما ی
11 قانون تفکر سیستمی
11 قانون تفکر سیستمی تفکر سیستمی یکی از ارکان تحول سازمان و راهی برای دیدن دنیاست. مفهوم سیستم و تفکر سیستمی،در دهه پ
تعریف الگوهای اساسی تفکر سیستمی
تعریف الگوهای اساسی تفکر سیستمی کودکان بدون هیچگونه تجربه عملی در مورد زندگی، از افسانه ها و داستانهای قدیمی می آموزن
کاربرد تفکر سیستمی در توسعه پایدار روستایی
کاربرد تفکر سیستمی در توسعه پایدار روستایی اندیشه توسعه روستایی همچنان در سطح جهانی در حال توسعه و تحول است. در
کاربرد الگوهای تفکر سیستمی
کاربرد الگوهای تفکر سیستمی
نکاتی برای ورود به مراحل مدلسازی سیستم
نکاتی برای ورود به مراحل مدلسازی سیستم یكی از بزرگترین مشاركتهایی كه تفكر سیستمها می تواند انجام دهد ، كمك به م
تفکر سیستمی : چه ، چرا ، چه وقت ، کجا ، و چگونه؟
تفکر سیستمی : چه ، چرا ، چه وقت ، کجا ، و چگونه؟ if you’re reading The Systems Thinker, you probably have at le
مدیریت نوین سازمان ها با حرکت از تفکر رویداد محور به سمت تفکر سیستمی
مدیریت نوین سازمان ها با حرکت از تفکر رویداد محور به سمت تفکر سیستمی -( نوآوری در کاربرد تفکر سیستمی ) your div
کاربرد تفکر سیستمی در برنامه ریزی استراتژیک
کاربرد تفکر سیستمی در برنامه ریزی استراتژیک از طریق تبدیل عوامل کلیدی موفقیت KSF به حلقه های کلیدی موفقیت (KEY SUCCESS L
انتشار محتوای دانش تفکر سیستمی
انتشار محتوای دانش تفکر سیستمی محتوای آموزشی دانش تفکر سیستمی در تاریخ 10-08-98 در سایت آکادمی استراتژی ا