اقتصاد برای مدیران - بخش اول
اقتصاد برای مدیران - بخش اول
علم اقتصاد هنوز به عنوان یک علم کامل و تکامل یافته مورد شناسایی قرار نگرفته است. لذا این نظر که ((اقتصاد یک علم تکامل نیافته ولی بی پایان است)) معتبر می باشد.
علم اقتصاد
اقتصاد در لغت به معنی میانه وری و نگه داشتن حد تعادل است. در شاخه بندی علوم، اقتصاد یک علم اجتماعی است، اما تعدادی از منتقدان بر این باورند که به دلیل کمبود فرضیه های قابل آزمایش نمی توان نام علم را بر آن نهاد. با وجود این اختلافات، اقتصاد ترکیبی از شاخص های کمی و کیفی است. درست مثل بسیاری دیگر از علوم اجتماعی. علوم اجتماعی زمینه های مختلفی چون قانون، انسان شناسی و آموزش و پرورش را شامل می شود و با علوم طبیعی مثل فیزیک و شیمی کاملا متفاوت است. در علوم اجتماعی، روابط فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار می گیرند و کاملا به روش های تحقیق وابسته اند.
مشکل اساسی در رابطه با علم اقتصاد وجود متغیرهای تقریبا نامحدود و غالبا غیر شهودی است که بر روند هر اقتصادی تاثیر گذار هستند. وجود همین عدم قطعیت در اقتصاد موجب شده که بسیاری نام علم را برای آن در نظر نگیرند.
ایجاد هماهنگی میان اقتصاد و جامعه یک مشکل مهم و همیشگی برای علوم اجتماعی بوده است. از آدام اسمیت تا کینز و فریدمن همگی برای حل این مشکل تلاش کرده اند. در دهه های اخیر، تحولات مهمی در عملکرد و تنظیم اقتصاد جهانی رخ داده است. افزایش سطح درآمد و ثروت، تغییر دنیای کار و … چالش های جدیدی را به میان آورده است.
علم اقتصاد را علم انتخاب بهینه می نامند. این علم در تلاش است تا عوامل تولید محدود مانند نیروی کار، زمین، سرمایه و … را برای رسیدن به اهداف جامعه به درستی تخصیص یابند. تاریخ ۲۰۰ ساله علم اقتصاد مدرن با استفاده از ساز و کار بازار و نهادهای سنتی بر نحوه تخصیص بهینه عوامل تولید محدود آغاز شد. بعد از جنگ های جهانی امکان تاثیر گذاری مثبت دولت در حیطه اقتصاد کلان مطرح شد و اهمیت اقتصاد برای دولت ها بیشتر شد.
بطور کلی تعاریف و نظریات مختلف راجع به علم اقتصاد را در گذر زمان می توان به چهار گروه خلاصه کرد: 1- تعاریف اولیه، 2- تعاریف کلاسیک ها 3- تعاریف نئوکلاسیک ها، 4- تعاریف مدرن
1-تعاریف اولیه: علم اقتصاد تا اواسط قرن هجدهم در مرحله ی ابتدایی بود. در آن زمان، علم اقتصاد ترکیبی از مباحث سیاسی، اخلاقی، فلسفه و منطق به شمار می رفت. فلاسفه یونان باستان یعنی افلاطون و ارسطو اعقتاد داشتند که علم اقتصاد به عنوان هنر مدیریت خانواده است.علم اقتصاد تا جایگاه «اقتصاد سیاسی» پیشرفته و هدف آن اداره ثروت ملل و کشورها به شمار می رفت.
2- تعاریف کلاسیک ها: اسمیت که پدر علم اقتصاد لقب گرفته، موضوع علم اقتصاد را تحقیق در ماهیت و علل ثروت ملل تعریف می کند. او همزمان اقتصاد را «علم ثروت» می نامد. اکثر اقتصاد دانان دوره کلاسیک (نیمه دوم قرن هجدهم) طرفدار تعریف ارایه شده توسط اسمیت بودند. آنها هدف علم اقتصاد را در دستیابی به ثروت مادی و افزایش رفاه ملت ها محدود کردند.
3- تعاریف نئوکلاسیک ها: آلفرد مارشال اقتصاددان و معمار مکتب نئوکلاسیک، علم اقتصاد را به طرف مطالعه رفتار انسان سوق داده و سعی نمود از این بُعد، تعریف جامع تری از علم اقتصاد، ارایه دهد بطور کلی می توان گفت که به نظر او، اقتصاد از یک طرف، مطالعه ثروت است و از طرف دیگر بخشی از مطالعه فعالیت های اقتصادی انسان بشمار می رود.
4- تعریف جدید: براین اساس «علم اقتصاد، علمی است که رفتار بشر را به عنوان رابط بین نیازهای نامحدود و عوامل تولید کیماب که موارد استفاده متعددی نیز دارند، مطالعه می کند». علم اقتصاد در این تعریف به تخصیص منابع کمیاب بین استفاده های مختلف آنها مربوط می شود.
اقتصاد بخشی مهم از زندگی روزمره همه ماست. روزی نیست که با یکی از بخش های اقتصادی در ارتباط نباشیم یا با مشکلات اقتصادی کلنجار نرویم. به دلیل همین اهمیت، باید با علم اقتصاد و معنی اقتصاد بیشتر آشنا شویم و بخش های مختلف آن را بشناسیم.
به طور کلی اقتصاد شامل بر دو حوزه می باشد: 1- اقتصاد خرد 2- اقتصاد کلان در ادامه به تشریح هر کدام می پردازیم.
1- اقتصاد خرد:
اقتصاد خرد به بررسی رفتار اقتصادی انسانها و بنگاههای اقتصادی و نحوه توزیع تولیدات و درآمد در بین آنها میپردازد. اقتصاد خرد به اشخاص به عنوان کارگران و تولید کنندگان سرمایه، و همچنین مصرف کنندگان نهایی نگاه میکند. به صورت مشابهی به شرکت های اقتصادی به عنوان مصرف کننده گان سرمایه و کار، و تولید کنندگان محصول نگاه میکند. اقتصاد خرد درصدد است تا پیامد رفتار عقلایی در انسانها را شناسایی کند. با توجه به محدودیت منابع (مثلاً نیروی کار، سرمایه، زمین، توانایی مدیریت و…) انسانها و بنگاههای اقتصادی مایلند که بیشترین استفاده را از منابع موجود ببرند. توابع عرضه، تقاضا، تولید، هزینه، بازارها، تعادل عمومی و اقتصاد رفاه در این بخش جای میگیرند.
به بیان ساده تر اقتصاد خرد به بررسی و مطالعه رفتار و کردار واحدهای منفرد در اقتصاد می پردازد. مثلا چگونگی درخواست کالا توسط مصرف کننده یا چگونگی تعیین قیمت و تعیین مقدار تولید توسط تولید کننده و رسیدن به حداکثر رفاه اقتصادی مواردی هستند که در حوزه اقتصاد خرد مورد بررسی قرار می گیرند. در واقع اقتصاد خرد به تحلیل و بررسی جزئی اقتصاد می پردازد.
یکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطهٔ نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. همچنین به بررسی موارد شکست بازار میپردازد و تئوریهایی را برای داشتن یک بازار رقابتی شرح میدهد.
اگر بخواهیم کلی صحبت کنیم، اقتصاد خرد در مقایسه با اقتصاد کلان دانشی کاملتر، پیشرفتهتر و دقیقتر است. به عبارتی اقتصاد خرد به اشخاص به عنوان کارگران و تولیدکنندگان سرمایه، و همچنین مصرفکنندگان نهایی و به شرکتهای اقتصادی به عنوان مصرفکنندهگان سرمایه و کار، و تولیدکنندگان محصول نگاه میکند.
اقتصاد خرد چه فایدهایی دارد؟
هدف اقتصاد خرد این است که اگر شرایط به شکل مشخصی تغییر یابد، باید در انتظار چه چیزی باشیم و اقتصاد خرد به دنبال توضیح اینکه چهچیزی در بازار باید اتفاق بیفتد نیست. اقتصاد خرد به الگوی عرضه و تقاضا برای کالاها و خدمات و همچنین تعیین قیمتهای خروجی در بازارهای خاص توجه دارد و معمولاً در بازارهایی که در آنها کالاها در حال خرید و فروش هستند دارای کاربرد است.
یکی از اهداف اقتصاد خرد بررسی بازار و برقرار کردن یک رابطه نسبی پولی بین کالاها و خدمات است. برای مثال اقتصاد خرد به ما میگوید که اگر یک کارخانه تولیدکننده خودرو، قیمت خودروهایش را افزایش دهد، مصرف کننده در مقایسه با قبل تمایل کمتری برای خرید خودرو خواهد داشت یا اگر یک معدن بزرگ مس در آفریقای جنوبی سقوط کند، قیمت مس افزایش پیدا خواهد کرد چرا که منابع طبیعی محدود هستند. اقتصاد خرد باید بتواند به یک سرمایهگذار نشان دهد که چرا سهام یک شرکت ممکن است سقوط کند، اگر مصرف کنندهها تعداد کمتری از محصولاتش را خریداری کنند.
روشهای اقتصاد خرد چگونه است؟
در سال ۱۸۷۴ لئون والراس در کتاب «المانهای اقتصاد محض» نظریهی تعادل عمومی را منتشر کرد شانزده سال بعد نظریهی تعادل جزئی توسط آلفرد مارشال در کتاب «اصول اقتصاد» منتشر شد. این نظریات پایه و اساس بیشتر مطالعات جدیدی که در اقتصاد خرد انجام میشود را شکل میدهند. این روشها میکوشند رفتار انسان را با زبان عملیاتی ریاضی نمایش دهند. در نتیجه اقتصاددانان میتوانند به کمک یک مدل ریاضی آزمونپذیر رفتار انسانها را تشخیص دهند. این دو روش جزئی از اقتصاد نئوکلاسیک محسوب میشوند.
در اقتصاد نئوکلاسیک باید فرضیههای قابل اندازهگیری درباره اتفاقات اقتصادی ساخته شوند، سپس از شواهد تجربی برای تشخیص اینکه کدام فرضیه بهتر کار میکند استفاده میشود. برخلاف فیزیکدانها و بیولوژیستها، اقتصاددانها نمیتوانند آزمایشهای خود را تکرار کنند. در نتیجه اقتصاددانهای نئوکلاسیک فرضیههای درباره بازار را سادهسازی میکنند. از جمله موارد سادهسازی میتوان به فرض دانش کامل، تعداد نامحدود فروشنده و خریدار، کالاهای همسان یا فرض ثابت بودن رابطهی متغیرها برای رسیدن به راه حل اشاره کرد. کارایی اقتصادخرد از طریق میزان انطباق بازار واقعی با قوانینی که مدلها پیشنهاد میدهند، مشخص میشود.
2-اقتصادکلان:
اقتصاد کلان به بررسی مسایل اقتصادی در سطح کلان ملی یک کشور میپردازد. حیطه بررسی اقتصاد جهانی را اقتصاد بین الملل به عهده دارد. مسایلی از قبیل ثبات اقتصادی، توازن تراز بازرگانی خارجی، رشد اقتصادی، اشتغال، تورم، مخارج و درآمدهای دولت، رکود اقتصادی، بحران اقتصادی، بیکاری، فقر و اقتصاد توسعه در این بخش مورد بررسی قرار میگیرد.
بر خلاف اقتصاد خرد رفتارهای فردی شکل دهنده اقتصاد کلان نیست هر چند که از جمع رفتارهای فردی شکل گرفتهاست. کینز پدر علم اقتصاد نوین نمونه بارزی را از آثار رفتار واحدی را در عرصه کلان و خرد ارایه دادهاست که به تناقض پسانداز مشهور است. اگر افراد به صورت انفرادی پس انداز کنند در سالهای بعد دارای امکانات و قدرت مالی بیشتری خواهند بود و خواهند توانست که از سرمایه جمع شده خود استفاده کنند ولی اگر تمامی افراد جامعه همزمان پسانداز خود را افزایش دهند و بخش بیشتری از درآمد خود را پس انداز نمایند مصرف کل اقتصاد پایین میآید و این امر موجب کاهش تولید نیز خواهد شد که این امر به کاهش درآمد افراد در آینده منجر میشود. از اینرو افزایش پس انداز برای اشخاص مفید میتواند باشد ولی برای جامعه به صورت کلی تأثیرات متفاوتی نسبت به تأثیرات فردی آن دارد.
اقتصاد نیز مانند سایر علوم دارای شاخه هایی است، از جمله اقتصاد بخش عمومی یا نظریه های اقتصادی دولت، اقتصاد بین المللی پول و بانکداری، اقتصاد توسعه، اقتصاد منابع، اقتصاد مدیرت اقتصاد شهری و منطقه ای و غیره.
تمامی این شاخه ها را در محدوده موضوعات مورد مطالعه خود در دو سطح خورد و کلان دارای نظریات ، تیوری ها و مدلهای اقتصادی است. رفتار و تصمیمات دولت در رابطه به توزیع درآمد و تخصیص منابع در حیطه اقتصاد خورد و اگر در مطالعه به تاثیر متقابل رفتار و تصمیمات دولت در کل جریانهای اقتصادی توجه شود و تجزیه و تحلیل به اساس این تاثیر متقابل صورت گیرد در این صورت بررسی در حیطه اقتصاد کلان است. برای مثال مطالعه اثر مالیات به قیمت با سطح تولید یک کالای خاص در حیطه اقتصاد خورد است. اما بررسی اثر مالیات در تولید کل یا سطح عمومی قیمت ها در چارچوب اقتصاد کلان قرار دارد.
ارتباط اقتصادی با کشورهای دیگر جهان را نیز میتوان در دو سطح خورد و کلان مطرح کرد و برای مثال مطالعه اثر واردات و یا صادرات کالاها و خدمات بر درآمد ملی ، در سطح اقتصاد کلان است در حالیکه مثلاً بررسی واردات و یا صادرات یک کالای خارجی خاص مانند برنج و یا بررسی قیمت جهانی و حجم تجارت روی یک کالا مانند گندم ( یعنی بررسی بازار جهانی گندم) در چارچوب اقتصاد خورد قرار دارد.
اهداف سیاست کلان را می توان به این شکل بیان کرد:
- مهار تورم
- ایجاد اشتغال کامل
- ، تعادل در تراز پرداخت ها
- رشد اقتصادی بالاتر
در واقع هدف اقتصاد کلان بررسی فعالیت های اقتصادی در سطح یک کشور است. در این بخش از اقتصاد باید منابع محدود را به اهداف اقتصادی جامعه اختصاص دهیم. عاملین اقتصادی در اقتصاد کلان به ۴ دسته تقسیم می شوند:
خانوارها: خانواده ها صاحبان عوامل تولید هستند. عواملی چون نیروی کار، سرمایه، زمین و … . خانوارها این عوامل را در اختیار بنگاه ها قرار می دهند و به ازای آن کسب درآمد می کنند. آن ها می توانند درآمد کسب شده را صرف خرید کالای مصرفی و یا آن را پس انداز کنند.
بنگاه ها: بنگاه ها از عوامل تولید خانوارها استفاده می کنند و به کمک آن ها کالا و خدمات مورد نیاز را تولید می کنند.
دولت: نقش دولت، دریافت مالیات یا خرج کردن آن است.
خارجیان: اشخاصی هستند که خارج از مرزهای کشور خود در رابطه اقتصادی با یکدیگرند. این رابطه اقتصادی همان صادرات و واردات است.
اقتصاد بر روی روندهای اقتصادی و اینکه علم اقتصاد چگونه مانند یک «کل» حرکت میکند متمرکز است. اقتصادکلان به مطالعه پدیدههای اقتصادی با دید وسیعتری در مقایسه با اقتصاد خرد درجامعه یا یک کشور میپردازد برای مثال درآمد ملی، سطح تولید یا خالص درآمد ملی نمونههای از مسائلی است که اقتصاد کلان به آن میپردازد. اقتصاد کلان در واقع به مطالعه و تجزیه و تحلیل پدیدهها و متغیرهای کلان اقتصادی (متغیرهایی مانند سطح تولید کل کشور، سطح عمومی قیمتها، سطح اشتغال، رشد اقتصادی و متوسط دستمزدها برای افراد جامعه)، بررسی روابط بین متغیرها به منظور اتخاذ سیاستهای مناسب در آینده و پیشبینی مشکلات اقتصادی که ممکن است به وقوع بپیوندد میپردازد.
اقتصاد کلان چه فایدهایی دارد؟
مطالعهی اقتصاد کلان مطالعهی شاخصهای کلی مانند شاخص قیمتها، نرخ بیکاری، تولید ناخالص داخلی است. هدف پژوهشهای اقتصاد کلان شامل بالا بردن درک و فهم جامعی از چگونگی عملکرد اقتصاد، میزان واکنش اقتصاد به یک سیاست اقتصادی خاص و دامنه وسیعی از شوکهای عرضه و تقاضا است که میتوانند موجب بیثباتی گردند. اقتصاد کلان بررسی میکند که هریک از بخشهای اقتصاد چگونه بر روی دیگر بخشها اثر میگذارد. مدلهایی که در اقتصاد کلان خلق میشوند شامل مجموعهای از دیدگاههای مختلف درباره چگونگی عملکرد، تنظیم آن دریک چارچوب منطقی یا یک مدل و ارائه مبنایی برای اینکه کدام سیاست اقتصادی بایستی طرح و اجرا گردد بنا میگردد و چیزی که این مدلها پیشبینی میکنند توسط دولتها به کار گرفته میشود تا سیاستهای اقتصادی را تعیین و ارزیابی کنند.
روشهای اقتصاد کلان چگونه است؟
اقتصاد کلان حوزه نسبتاً گستردهای است اما دو حوزهی اصلی وجود دارد که این شاخه را نمایندگی میکنند. یک حوزه شامل فرآیند فهم علت و نتایج کوتاه مدت نوسانات درآمد داخلی است که با نام چرخه کسب و کارشناخته میشود. حوزه دیگر شامل چرخهای است که اقتصاد کلان میکوشد عواملی را بررسی کند که رشد بلند مدت اقتصادی یا افزایش درآمد داخلی را محقق میکند.
البته معنـای مدرن و امروزی اقتصاد کلان برگرفته از کتاب «نظریهی کلی استخدام، سود و پول» نوشته جان میناردکینز است که در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. جان کینز در این کتاب توضیحی در رابطه با عواقب رکود بزرگ ارائه میدهد. زمانی که کالاها به فروش نمیرفتند و کارگران بیکار بودند، کتاب او شاهکاری بود که اقتصاددانان را متحیر کرده بود. نظریه کینز توضیح میداد که چرا بازارها نمیتوانستند شفاف باشند.
در بسیاری از مدرسههای اقتصادی، اقتصاد کلان با عنوان اقتصاد کینزی شناخته میشود و گاهی به آن نظریهی کینزی یا کینزگرایی نیز گفته میشود. بر اساس اعتقادات اقتصاددانان کینزگرا تصمیمات بخش خصوصی گاه ممکن است منجر به نتایج غیرکارا در اقتصاد کلان شود، بنابراین آنان از سیاستگذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت میکنند؛ بهعنوان مثال میتوان به سیاستهای پولی اعمال شده توسط بانک مرکزی یا سیاستهای مالی حکومت به منظور پایدارسازی چرخه تجاری، اشاره کرد. کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی- سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایهداری با ارائه مجموعهای خدمات رفاهی- اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحرانهای ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایهداری جلوگیری کند.
علم اقتصاد را به طور سنتی از دیدگاه گوناگون طبقه بندی میشود از جمله:
اقتصاد اثباتی Positive Economic
اقتصاد اثباتی به توصیف واقعیت ها و عملکرد اقتصادی می پردازد. برای مثال بررسی رابطه بین بیکاری و تورم، مطالعه اثر مالیات بر قیمت یک کالا، بررسی علل تورم و بیکاری در جامعه و غیره در حیطه اقتصاد اثباتی قرار دارد. این نوع بررسی ها با مراجعه به تیوری ها و چاچوب نظری علم اقتصاد و تطبیق آن با واقعیت های اقتصادی هر جامعه صورت میگیرد. حتی در چارچوب اقتصاد اثباتی بر اساس یک سری اصول پیش بینی میشود که اقتصاد در مقابل تغییرات خاص و در شرایط و یا بحران ها چگونه عکس العمل نشان خواهد داد.
اقتصاد اثباتی به عنوان نظریه ای که خود اساس منطقی نظریه نیوکلاسیک را تشکیل میدهد یک اختراع پس از جنگ محسوب میشود تا آن زمان این ادعا تیوری اقتصادی یک زمینه تحقیقی اثباتی (در مقابل دستوری) می باشد که به خوبی جا افتاده بود، اگر چه به نظر میرسد یک سری از طرفداران این ادعا معتقد اند که یک فرق بین واقعیت و ارزش ها جهت نیاز روش شناسی اقتصاد اثباتی کافی است. اما ادعای مذکور نه یک معیار منحصر به فرد روش شناسی اقتصاد اثباتی است و نه وجه تمایز منحصر به فرد آن محسوب می گردد.
با توجه به این واقعیت ککه در حال حاضر عنوان اقتصاد اثباتی به طور ضمنی هم بر روش عمل اقتصاد و هم بر مواد آن دلالت میکند جایگاه بحث مذکور پیچیده تر شده است. در واقع به صورت یک نوع تغییر (اثبات گرایی منطقی) از روش تیوری نوی کلاسیک از آن مقصد می باشد. روش شناسی اقتصاد اثباتی همان روش تیوری اقتصادی قبل از جنگ را به کار می بندد.
اقتصاد دستوری Normative Economic
اقتصاد دستوری شامل نظریه ها و توصیه هایی است که بر پایه قضاوت های ارزشی و اصول اخلاقی قرار دارد. این قضاوت ها تعیین میکند که کدام شرایط و سیاست های اقتصادی خوب و کدام بد است. به عباره دیگر اقتصاد دستوری با باید ها و نباید ها سرو کار دارد.
برای مثال نرخ بیکاری در چه سطحی باید باشد، توزیع در آمد در جامعه چگونه باید باشد مشروبات الکولی نباید در جامعه تولید شود و غیره، این ها موضوعاتی هستند که در حیطه اقتصاد دستوری قرار دارند. در بررسی موضوعات فوق از تیوری های اقتصادی نمیتوان استفاده کرد چرا که تیوری های اقتصادی در بر گیرنده قضاوت های ارزشی نیستند. پاسخ این سوالات را در چارچوب انتخاب و تصمیمات سیاسی قرار دارد.
سیاست اقتصادی Economical Policy
سیاست اقتصادی یکی از موضوعات مهم بوده تحلیل اقتصادی و طرح تئوری های اقتصادی اکثراً به منظور طرح سیاست های اقتصادی صورت میگیرد.
سیاست اقتصادی را علما قرار ذیل تعریف نموده اند:
سیاست اقتصادی عبارت از خط مشی است که از طرف دولت و یا موسسات و پالسی سازان غرض تنظیم امور اقتصادی و به منظور رسیدن به یک و یا چندین هدف اقتصادی تعیین شده با استفاده از بعضی از وسایل و تدابیر اقتصادی در مدت معیین طرح و تطبیق میشود.
اهداف یک سیاست اقتصادی متعدد بوده و به طرز و چگونگی نظام مالی اقتصادی و رژیم های سیاسی جوامع مربوط می باشد. رویهم رفته اهداف عمده و اساسی یک سیاست اقتصادی قرار ذیل خلاصه شده میتواند:
1- تامین رفاه اجتماعی از طریق توزیع عادلانه ثروت و تهیه و آماده ساختن خدمات اجتماعی.
2- رسیدن به استخدام کامل (Full Employment)
3- سرعت بخشیدن رشد اقتصادی به منظور بلند رفتن سطح زندگی مردم کشود.
4- جلوگیری از تورم و نوسانات پولی و کاهش نوسانات اقتصادی.
5- توسعه و انکشاف روابط اقتصادی مملکت با کشورهای خارجی و حفظ و موازنه تادیات کشور با سایر کشور ها.
سیاست های اقتصادی، اقداماتی هستند که حکومت ها در خصوص تغییر شرایط اقتصادی انجام می دهند. این سیاست ها در زمینه های مختلفی چون مالیات، نقدینگی، نرخ بهره و … تعیین می شوند. سیاست های اقتصادی تحت تاثیر سازمان های بین المللی از جمله بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و همچنین عقاید احزاب سیاسی شکل می گیرند.
سیاست پولی
سیاست پولی بر مبنای رابطه بین نرخ بهره و کل عرضه پول در اقتصاد یک کشور تعیین می شود تا بر موارد مختلفی چون رشد اقتصادی، تورم، نرخ ارز و نرخ بیکاری اثر بگذارند. سیاست های پولی دو نوع اند: سیاست پولی انبساطی،
سیاست پولی انقباضی.
سیاست پولی انبساطی: سیاست هایی هستند که با افزایش عرضه پول در جامعه سعی در بهبود شرایط اقتصادی دارند. سیاست پولی انبساطی بیشتر در شرایط رکودی مورد استفاده قرار می گیرد. در چنین شرایطی بانک مرکزی اقدام به عرضه پول می کند تا شرایط رکودی را مهار کند.
سیاست پولی انقباضی: سیاست هایی هستند که با کاهش عرضه پول در جامعه، سعی در بهبود شرایط اقتصادی دارند. سیاست انقباضی بیشتر در شرایط تورم به کار می رود و با کاهش سرعت گردش پول و کنترل قیمت ها موجب بهبود اوضاع می شود.
سیاست مالی
به تغییرات در درآمد و مخارج دولت ( تغییر در مالیات ها ) سیاست مالی می گویند. ساست مالی نیز مثل سیاست پولی دو نوع است: سیاست مالی انبساطی و سیاست مالی انقباضی.
سیاست مالی انبساطی: این سیاست منجر به افزایش در تقاضای کل می شود. با افزایش مخارج دولت، مالیات آن کاهش می یابد. سیاست مالی انبساطی در دوران رکود مورد استفاده قرار می گیرد. در این دوران تقاضای کل کاهش می یابد به همین دلیل برای افزایش آن از سیاست های مالی انبساطی استفاده می شود.
سیاست مالی انقباضی: این نوع از سیاست های مالی باعث کاهش در تقاضای کل می شوند. با کاهش مخارج دولت و افزایش مالیات ها سیاست انقباضی اعمال می شود. سیاست مالی انقباضی در شرایط تورم استفاده می شود. در این دوران تقاضا در جامعه افزایش می یابد به همین دلیل و برای کاهش آن سیاست های مالی انقباضی توسط دولت مورد استفاده قرار می گیرند.
نظام های اقتصادی
نظام اقتصادی یکی از مهم ترین بخش های بنیان اقتصادی در هر کشور است. پدیده هایی همچون فقر و ثروت، عدالت و بی عدالتی و … همگی تحت تاثیر همین نظام های اقتصادی شکل می گیرند.
نظام اقتصادی سرمایه داری
در این مدل از نظام اقتصادی، اقتصاد یک کشور توسط شرکت های خصوصی کنترل می شود. ایالات متحده و بسیاری دیگر از کشورها در سراسر جهان تحت تاثیر این نظام قرار دارند. انتقادات مختلفی به این نظام وارد است از جمله:
توزیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت
گرایش به انحصارطلبی بازار
امپریالیسم و شکلهای مختلف استثمار فرهنگی و اقتصادی
پدیدههایی مانند از خود بیگانگی فرهنگی، نابرابری، بیکاری و بیثباتی اقتصادی
نظام اقتصادی سوسیالیسم
نظام اقتصادی سوسیالیسم به دنبال ایجاد برابری میان اعضای جامعه است. دستگاه های اقتصادی سوسیالیستی دارای آزادی عمل کمتری در امور مالکیتی و توزیعی نسبت به دستگاه های سرمایه داری هستند. میزان مالیات بر درآمد اشخاص در این نظام بسیار بیشتر از سرمایه داری است. در واقع سوسیالیسم حکومت کارگری است.
نظام اقتصادی کمونیسم
کمونیسم یک ایدئولوژی سیاسی است که خواستار ایجاد برابری در میان اعضای جامعه است. این نظام به دنبال ایجاد جامعه ای بدون طبقه است و وجود مذاهب را نیز رد می کند. کمونیسم را می توان شکلی افراطی از سوسیالیسم در نظر گرفت. این نوع از نظام اقتصادی منجر به افت راندمان جامعه و پایین آمدن شاخص های مربوط به کارآفرینی می شود.
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی بدین معناست که میزان تولیدات یک کشور نسبت به قبل افزایش یابد. ۵ راهکار عمده برای رشد اقتصادی وجود دارد:
۱ ) افزایش مشارکت نیروی کار
هر چه تعداد افراد بیشتری در راستای تولید کالاها و خدمات فعالیت کنند، رشد اقتصادی نیز افزایش خواهد یافت. در اقتصادی با ثبات میزان مشارکت افراد جامعه و به تبع آن میزان تولیدات نیز افزایش خواهند داشت.
۲ ) یافتن منابع جدید
تولید کالاها و خدمات در گرو وجود مواد اولیه است. یک منبع جدید برای منابع اولیه به معنای ایجاد ظرفیت جدید برای تولید کالاها و خدمات است.
۳ ) افزایش تخصص نیروی کار
نیروی انسانی متخصص و ماهر، عامل اصلی تولید کالاها و خدمات جدید در اقتصاد است. در صورت کمبود نیروی کار متخصص، فعالیت ها با راندمان پایین تری انجام می شوند، کیفیت کالاها افت کرده و توانایی رقابت با نمونه های خارجی وجود ندارد. بنابراین بهبود سیستم آموزشی در نهایت به رشد اقتصادی می انجامد.
۴ ) تکنولوژی های جدید
تکنولوژی های جدید منجر به تولید محصولات و خدمات جدید می شوند. ممکن است سرمایه انسانی مناسبی در کشوری وجود داشته باشد، اما ساز و کار مناسبی برای استفاده از آن ها وجود نداشته باشد. حتی ممکن است سرمایه های انسانی برای استفاده از ظرفیت های خود به کشورهای دیگر مهاجرت کنند.
۵ ) گسترش تجارت
مبادلات تجاری میان کشورها، منجر به گسترش مهارت های مختلف می شود. بسیاری از کشورها دارای منابع اولیه مناسب هستند و بسیاری دیگر صاحب تکنولوژی مناسب جهت بهره برداری از این منابع. گسترش روابط تجاری میان کشورها موجب رشد اقتصادی می شود.
منبع:
tabnak.ir
ghabzino.com
eghtesadi1.ir
blog.nivoapp.com
marketingirantalent.com
winkd.ir
bashgah.com
- توضیحات
- نویسنده: مهدی خسروی
- بازدید: 2867