فرهنگ لغات مدیریت استراتژیک
لغتنامه انگلیسی به فارسی
فرهنگ واژگان
Term | Definition |
---|---|
Driving Force |
نیروهای پیشران
کلیک ها: 1237 Synonyms:
نیروهای پیشران |
Desired Future | آينده مطلوب
کلیک ها: 1102 Synonyms:
آينده مطلوب |
Delphi Method | روش دلفی
کلیک ها: 1165 Synonyms:
روش دلفی |
Decision making | تصمیمگیری,تصمیم گیری سطوح تصمیم گیری : سطح یک : تصمیم من ( مدیر ارشد) بدون کمک شما ( منظور کارکنان است ). سطح دو : تصمیم من با کمک شما. سطح سه : تصمیم ما. سطح چهار : تصمیم شما با کمک من. سطح پنج : تصمیم شما بدون کمک من.
کلیک ها: 459 Synonyms:
تصمیمگیری,تصمیم گیری |
Cross Impact Matrix | يک ابزار استاندارد آيندهانديشي است که براي برآوردمجموع تأثيرات حوزهاي از روندها و رويدادها به کار گرفتهميشود. فهرستي که ممکن است شامل 10 متغيرباشد، در قسمت بالا و سمت چپ يک ماتريس، بهصورت عمودي و افقي درج ميشوند. هر روند يا رويداديتحت تأثير ساير روندها يا رويدادهاي متناظر که در ستونو يا سطرهاي ديگر هستند، قرار مي گيرد. با استفاده ازيک سيستم ساده نمرهدهي ميتوان به استحکامروابط تعاملي ميان آن ها پيبرد. هر متغير (روندها يارويدادها) بر خودش داراي تأثير نيست. در نتيجه قطر اينماتريس خالي ميماند. به اين ترتيب دامنهي تأثيرپذيريهر متغير به وسيله جمع اعداد آن سطر به دستميآيد. نتايج نهايي به عنوان شاخصي براي سنجشاين که کدام نيروها تشويقکننده (مشوقها) و کدامنيروها بازدارنده (بازدارندهها) هستند، استفاده ميشود. دانشنامه آيندهپژوهي، اسلاتر، مرکز آيندهپژوهي علوم و فناوريهاي دفاعي، جلد اول
کلیک ها: 1164 Synonyms:
ماتريس آثار برگذر |
Backcasting | پس نگری
کلیک ها: 1324 Synonyms:
پس نگری |
Assumption based Planning | برنامه ریزی بر پای مفروضات «برنامهريزی بر پایهي فرض» ابزاری است که ميتوان به کمک آن «برنامههای پابرجا » و انطباق پذیر تهیه کرد. به بیان دیگر هدف از کاربرد برنامهريزی بر پایهي فرض، کاهش تعداد «شگفتیهای اجتناب پذیر » است. برنامهريزی بر پایهي فرض را باید ابزاری دانست که "پس از" برنامهريزی بهکار ميرود. در واقع باید پیشاپیش یک برنامه تدوین شده باشد تا بتوان فرض های مهم با عدم قطعیت بالای آن را شناسايی کرد. مشخصا قصد اصلی این است که ریسکهای ناشی از فرض ها بهتر مدیریت شوند (Dewar, 2002).
کلیک ها: 1288 Synonyms:
برنامه ریزی بر پای مفروضات |
Alternative Technologies | فناوری های بدیل
کلیک ها: 1384 Synonyms:
فناوری های بدیل,تکنولوژی های بدیل |
Alternative Futures | آيندههاي بديل، از نگاه بسياري، مفهوم محوري آيندهپژوهي به شمار ميرود. اين باور که افراد، گروهها و فرهنگها در مسيري از پيش مقدر، به سوي آيندهايواحد و يگانه قرار ندارند، بلکه با به کارگيري قوايآيندهنگري و تصميمگيري خود، ميتوانند آيندهاي را ازميان گستره وسيعي از مسيرهاي منتج به آينده وپيامدهاي آن برگزينند. دانشنامه آيندهپژوهي، اسلاتر، مرکز آيندهپژوهي علوم و فناوريهاي دفاعي، جلد اول
کلیک ها: 1433 Synonyms:
آینده های بدیل |