دلایل ورود به بازارهای بین الملل
اكثر شركتها اگر با بازارهاي داخلي به حد كافي بزرگ مواجه باشند ترجيح ميدهند در همين بازارها به فعاليت خود ادامه دهند . در اين صورت مديران هيچ نيازي به يادگيري زبان خارجي ،قانون و مقررات كشورهاي ديگر ،ارزهاي فرار، مواجه شدن با بي ثباتي هاي سياسي و قانوني نخواهند داشت.
آنها همچنين مجبور نخواهند بود محصولات توليدي خود را بنابر نيازها و انتظارات مشتريان مختلف تغيير دهند . در چنين شرايطي انجام كار راحت تر و ايمن تر خواهد بود .
عواملی که يك شركت را به حيطه بين المللی ميكشاند عبارتند از :
1-شركت هاي جهاني كه كالاهاي بهتر يا ارزانتري توليد مي كنند ،ميتوانند به بازار داخلي شركت يورش آورند .شركت ميتواند براي درگير كردن منابع اين مهاجمان در صدد حمله عليه اين شركت ها در كشورهايشان بر آيد .
2-شايد شركت به اين نتيجه برسد كه فعاليت در كشورهاي خارجي سود آور تر از بازارهاي داخلي است .
3-شركت ممكن است براي دستيابي به صرفه جوئي هاي حاصله از مقياس توليد به مشتريان بيشتري نياز داشته باشد .
4-شركت بخواهد وابستگي خود به يك بازار و نيز مخاطرات مربوط به اين وابستگي را از ميان بردارد .
5-مشتريان شركت ممكن است به كشور هاي ديگر رفته و شركت ناچار به خدمات بين المللي شود .
هر شركت قبل از تصميم گيري درباره فعاليت خارج از كشور خود بايد مخاطرات چندي را سبك و سنگين كند. از آن جمله اند:
1-شركت ممكن است از رجحان هاي مشتري خارجي سر در نياورد و لذا در تهيه كالاي رقابتي با شكست مواجه گردد .
2-اين احتمال وجود دارد كه شركت براي برخورد موثر با افراد خارجي درك درستي از راه و رسم و فرهنگ يا دانش كسب و كار خارجي بدست نياورد .
3-شركت ممكن است به ضوابط و مقررات خارجي بهاي لازمه را ندهد و از اين رهگذر متحمل خساراتي شود .
4-شركت ممكن است دريابد كه واقعا فاقد مديران باتجربه بين المللي است .
5-كشور خارجي ممكن است در صدد تغيير قوانين تجاري خود برآيد ،ارزش پول خود را كاهش دهد ،يا با رويدادي نظير يك انقلاب روبه رو شود و دارائيهاي خارجيان را مصادره كند .
وجود مزايا و مخاطرات رقابتي سبب ميشود كه شركت ها اغلب تا وقتي كه واقعه اي آن ها را به حيطه بين المللي كشاند در اين زمينه اقدامي نكنند.در اين ميان كسي مثلا يك صادر كننده داخلي ،يك وارد كننده خارجي ، يك دولت خارجي ممكن است به شركت پيشنهاد كند كالايش را در خارج به فروش رساند يا اين كه شركت به ناگاه با افزايش توليد مواجه ميشود و ناچار ميشود براي فروش آن بدنبال بازار باشد .
بمنظور ورود به بازارهاي بين المللي شركت بايد اهداف و سياستهاي خود را مشخص كند .شركت بايد مشخص نمايد چه نسبتي از فروش كل را به بازارهاي خارجي تخصيص ميدهد؟آيا در ابتدا به صورت محدود وارد بازار خارجي ميشود ؟آيا در ابتدا فقط چند كشور را هدف قرار ميدهد يا همزمان كالاي خود را به كشورهاي زيادي صادر خواهد كرد ؟
بطور كلي منطقي تر آن است كه شركت ابتدا در چند كشور بصورت محدود فعاليت خود را شروع نمايد .
فرض كنيم شركتي ليست كشورهائي را كه مايل است به آنها كالا صادر نمايد تهيه مي كند ،حال نوبت به اين ميرسد كه چگونه از اين ليست كشورها را انتخاب نمايد .تعداد زيادي از شركت ها در درجه اول كشورهاي همسايه را بعلت اينكه آشنائي بيشتري با آنان دارند انتخاب مي كنند.زيرا بعلت نزديكي،توزيع و كنترل اين عمل با هزينه كمتري ميتواند انجام گيرد .
بدين ترتيب بازارهاي قابل ورود خارجي را بايد بنا بر چيدمان عوامل مختلف از جمله اندازه بازار ،هزينه تمام شده ، مزيت رقابتي و ميزان مخاطره رتبه بندي كرد .هدف اين است كه با استفاده از شاخص هاي مندرج در جدول ذيل به توان بالقوه بازار دست يافت .در اين مرحله بازار ياب بايد ببيند كدام يك از اين بازار ها در بلند مدت بازده سرمايه گذاري بيشتري را در پي خواهد داشت.