رویکردهای سیستمی نرم و سخت
در بحث تفکر سیستمی ما دو رویکرد سیستم سخت و رویکرد سیستم نرم مواجه هستیم .
رویکرد سیستم های سخت :
رویکرد سیستم سخت بر پایه مهندسی سیستم و تحلیل سیستم واقع شده است.این دیدگاه اغلب متعلق به کسانی است که بعنوان طراحان و مهندسان شناخته شده و تلاش آن ها در آفرینش سیستم هایی برای ارضای نیازمندی های معین به طریقی موثر و اقتصادی هستند.این رویکرد برای محیط هایی که دارای فعالیت های سیاسی، اجتماعی و انسانی باشد مناسب نیست.
منظور از بعد سخت، سیستم های ساخته شده توسط انسان مثلا خودرو (سیستم طراحی شده فیزیکی) و یا یک سیستم سازمانی (سیستمی که از فعالیتهای افراد بوجود می آید).
رویکرد سیستم های نرم :
رویکرد سیستم نرم تفکر در رابطه با مسائل پیچیده انسانی را شکل می دهد و تنظیم می کند، هسته آن ساخت مدل مفهومی
(که بر پایه درک سیستم های فعالیتی انسان نهاده شده ) و مقایسه میان این مدل ها به دنیای حقیقی است. مدلهای مفهومی جلوه ای از دنیای واقعی هستند.
فرض های رویکرد سیستم های نرم
- فرض پیچیدگی وضعیت مسئله: چگونه میتوان آنرا بهبود داد؟
- فرض سیستم : چگونه میتوان عملکرد آنرا بهینه کرد؟
- فرض ترکیب : چگونه می توان کارآیی آنرا بهتر کرد؟
- فرض پدیده : چرا اینگونه است؟
-
ویژگی های رویکرد سیستم های نرم
- راهکار پیش برنده هدف است.
- بر بهسازی سازمان متمرکز است.
- تمرکز اصلی آن بر روی ابهامات مردم در رابطه با مساله است.
- مشاور مانند تسهیل کننده ایفای نقش می کند.
- فرایندی کارآمد در تعیین استراتژی بهسازی یک سازمان می باشد
- فرض بر اینست که مشتری تمایل بر عهده گرفتن اتخاذ تصمیم مشترک را دارد.
دیدگاه سیستم های نرم ، دیدگاهی است که پیروان مکاتب رفتار، مدیریت، جامعه شناسی، روانشناسی اجتماعی وعلوم مشابه درباره دنیای موجودات زنده، بخصوص دنیای انسان ها، عرضه داشته اند.
متدولوژی سیستم های نرم توسط پروفسور پیتر چکلند و برای رویارویی با مسائل دارای اجزای اجتماعی، سیاسی و انسانی مطرح گشته است. ایشان علم سیستمها را در فرآیند حل مسائل مدیریتی پیچیده و آشفته به کار گرفته است؛ نتیجهی این کار، روششناسی سیستمهای نرم یا Soft Systems Methodology (SSM) است، روشی برای بررسی موقعیتهای پیچیده با ذینفعان، اهداف، دیدگاهها و فرضیات مختلف و همینطور روابط و برتعاملات پیچیده.
بنابر نظریه عمومی سیستمها، سازمانها از فرآیندهای پیچیده، پویا و هدف محوری تشکیل شدهاند که بهشکلی هماهنگ باهم کار و نتایج مشخصی را تولید میکنند. برای مثال اگر استراتژی یک شرکت، بیشینه کردن سود از طریق وارد کردن سریع یک محصول جدید به بازار است، در این صورت سیستمهای درون شرکت برای رسیدن به این هدف باید با یکدیگر کار کنند.
در این متدولوژی، مشکل به صورتی جزئی از یک سیستم و نه یک مشکل منفرد بررسی می شود. همچنین در این متدولوژی مسئله نه به عنوان یک مشکل بلکه به عنوان یک فرایند نامناسب بررسی می شود. اما برای درک بهتر این متدولوژی لازم است تا به تعریف دو نوع مسئله اقدام شود.
الف - مسئله سخت (HARD PROBLEM): مسائلی هستند که به سادگی می توان آنها را تعریف کرد. برای مثال اینکه برای اجرای موفقیت آمیز یک طرح به چه عواملی نیاز داریم، به راحتی قابل تشخیص است. در یک مسئله سخت دو سوال مطرح است:
۱- چه کاری را می خواهیم انجام دهیم؟
۲ - چگونه این کار را انجام دهیم؟
۳- مسئله نرم (SOFT PROBLEM): مسائلی هستند که به راحتی قابل تعریف نیستند. این مسائل دارای اجزای متعدد و متنوعی از مباحث اجتماعی و سیاسی هستند. درواقع وقتی به یک مسئله نرم فکر می کنیم، تنها به خود مسئله فکر نمی کنیم بلکـــــــــه به شرایط آن نیز فکر می کنیم.